آقا اجازه دلزده ام از تمام شهر
بی تو دلم گرفته از این ازدحام شهر
آقا اجازه دست خودم نیست خسته ام
در درس عشق من صف آخر نشسته ام
در این کلاس، عاطفه معنا نمی دهد
اینجا کسی به پای تو برپا نمی دهد
آقا اجازه بغض گرفته گلویمان
آنقدر رد شدیم که رفت آبرویمان
این جمعه هم گذشت و دوباره ندیده ام تو را
آقا بیا که حسرت دیدار می کشد مرا